- ۰ نظر
- يكشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۳
بدینوسیله از همهی دوستان، آشنایان، اقوام، بستگان، همکاران و همسایگان که در مصیبت ماضیه حضوراً، غیاباً، مالاً، جاناً، نقداً، نسیتاً، هدیتاً، قرضاً، واماً، وانتاً، پرایداً، سمنداً، شفاهاً، کتباً، پیامکاً، ایمیلاً، تلفناً یا وبلاگاً یار و مددکار و تسلی بخش بنده بودند تشکر میکنم.
ان شاء الله در شادیهایتان جبران کنم.
برای بالا کشیدن یک چهارپایهی بیست کیلویی کولر (۱۵۰*۹۰*۹۰ سانتیمتر) تا بالکن طبقهی پنجم ساختمان، مهمتر از بیست متر طناب که در فاصلههای یک متری گره خورده باشد و دو نفر آدم قلچماق که بتوانند طناب را بکشند، به یک قطعه مقوا نیاز دارید که لبهی بالکن قرار دهید تا طناب ساییده نشود و تحت فشار، راحت سر بخورد. وگرنه ممکن است طناب پاره شود و شما از یک طرف روی زمین ولو شوید و چهارپایه با سقوط از طبقهی سوم با صدای دل انگیزی روی زمین خرد شود.
از ۸۶ تا ۹۲ ساختش طول کشیده.
حالا که تحویل موقت دادهاند؛ هنوز آب و برق و گاز و تلفن ندارد. محوطه سازی نشده. آسانسور نصب نشده. کابینت و کولر و شوفاژ ندارد. دیوارها رنگ نشده. کف اتاق خوابها سیمان است. کمدهایش در ندارد. بالکنش حفاظ ندارد. نمای بیرونی اش هم سیمان سفید است.
احتمالا از ابتدای ۹۳ قابل سکونت خواهد بود و از تابستان آینده به آن «منطقهی مسکونی» اطلاق میشود.
*
خدا را برای آنچه داده و آنچه نداده شکر میگوییم.
پذیرایی از مهمانهای دیشب
حضور به موقع در محل کار
هماهنگی برای شستشوی فرشها
جلسهی دوساعتهی طرح و برنامه
نهایی کردن و ارسال فهرست اصلاحات نهایی پروژهی اداری
هماهنگی رفت و آمد اثاثیه و کارگرها
اتصال خط تلفن منزل
پذیرایی از کارگرها و نظارت بر فعالیت آنها
تراکنشهای مالی
نظافت منزل
بار زدن اثاثیه در ماشین
رانندگی شبانه تا تهران
.
.
اگر خیلی خشک و بیروح به امروزم نگاه کنم چنین یادداشتی را خواهم نوشت.
اما حق آن است که لابه لای اینها باید از محبت همکاران، لطف بی دریغ مهربان همسایه و مثل همیشه معجزهای غیرمنتظره یاد کنم که در دقیقهی نود سر و کلهاش پیدا میشود و در به دوش کشیدن این همه فشار یاورم میشود.
الحمدلله.
عصر روز دوازدهم فروردین نود و دو، سومین اسبابکشیمان در قم از مرحلهی نیمه نهایی عبور کرد و وارد چهارمین خانه در چهار سال اخیر شدیم.
*
اکبرآقای کامیوندار در حین دریافت دستمزدش -قبل از خشک شدن عرقش- آرزو میکند که به زودی صاحبخانه شویم و دفعهی بعدی اسباب را به خانهی خودمان ببرد. با خنده میگویم: «آنوقت که شما بیکار میشوید!» و حاضر جواب میگوید: «خدا روزی رسان است» و اسکناسهای بیزبان را می شمارد.
*
بهتر است از این به بعد نام «واحد قم» را به «واحد قم و حومه» تغییر دهیم. حکمتش را با اولین مراجعه در خواهید یافت.