صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۸۷۵ مطلب با موضوع «بداهه» ثبت شده است

زیتون ایرانی -برخلاف اقوام اسپانیایی‌اش که توی بازار هم فراوان است- درشت نیست؛ تیره هم نیست. نسبت گوشت به هسته‌اش تقریباً نصف به نصف است.
زیتون ایرانی باید کمی تلخ باشد. زیتون‌هایی که تلخ نیست و خیلی هم به نظرتان خوشمزه می‌آید، در فرایندهای عجیب و غریبی تلخی‌زدایی شده‌اند که خاصیت زیتون را کم می‌کند.
زیتون ایرانی را اگر فله می‌خرید، سالم بخرید. هسته شکسته و بی هسته و پرورده -اگرچه شاید خیلی‌ها خوششان بیاید- سالم نیست و «اما» و «اگر» زیاد دارد. زیتون ایرانی سالم این روزها توی بازار از کیلویی سه هزار تومان هست تا پنج و نیم. گران‌تر نخرید. ارزان‌تر هم اگر پیدا کردید ما را بی‌خبر نگذارید.
زیتون ایرانی را در خانه توی سبد بریزید و بشویید. بعد به یک پارچ آب جوشیده، یک قاشق غذاخوری نمک، یک تا دو قاشق غذاخوری نعنای خشک و یک قاشق سوپ‌خوری گلپر اضافه کنید. یک قاشق غذاخوری هم آبلیموی تازه. (بنا بر سلیقه‌ی خودتان می‌توانید سبزیجات دیگری هم اضافه کنید. اما به جای آبلیمو، آبغوره نریزید.) بهتر است نیم ساعت این محلول کنار بماند تا سبزی‌ها خیس بخورند و حسابی مخلوط بشود. بعد زیتون‌ها را توی ظرفی (ترجیحاً شیشه‌ای) بریزید و محتوای پارچ را روی آن خالی کنید تا تمام سطح زیتون‌ها را بپوشاند. در ظرف را خوب ببندید و توی یخچال بگذارید.
بعضی‌ها معتقدند زیتون را نباید توی یخچال گذاشت. البته این موضوع بستگی به جنس زیتون شما دارد و تجربه نشان داده همه‌ی زیتون‌ها بیرون یخچال خوب نمی‌مانند.
با این که طبع زیتون گرم است، اما اگر با غذا زیتون می‌خورید، بهتر است کنارش ماست نخورید.

# طعام

# سبک زندگی

  • ۲ نظر
  • پنجشنبه ۳ آذر ۱۳۹۰
  • :: بداهه

مادر مهربان «سعید» و «امیر» امین آبشوری به ملکوت اعلی پر کشیده و از سفره‌ی ملکوتی فرزندان شهیدش متنعم گشته. خوشا بر احوال او و دریغا از اعمال ما.
*
آقای مهندس-دکتری که خیلی هم ادعای تربیت و اخلاق و اینها داری؛
به نظرت چقدر هزینه بر می‌دارد ثبت کردن داستان زندگی این‌چنین مادرانی؟ چقدر فایده دارد؟
اگر در همین هفت-هشت ساله‌ی اخیر، به اندازه‌ی یک دهم پولی که برای چاپ تبلیغات پر زرق و برق مجتمع در هر سال خرج می‌کنی برای هر مادر شهید بودجه گذاشته بودی، الان شصت تا کتاب داشتی که روش زندگی آن آسمانی‌ها را نشان ما زمینی‌ها می‌داد.
یعنی نمی ارزید؟ در اولویت‌ها نبود؟ به اندازه‌ی پاورلیفتینگ بازدهی نداشت؟
*
حرف همان است که بود:
الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا
*
آقای روش‌مند اخلاقگرا؛
تو را چه بنامم؟ غافل یا خائن؟

# شهید

# مدرسه

# مسعود

  • ۶ نظر
  • چهارشنبه ۲ آذر ۱۳۹۰
  • :: بداهه

به اجبار اداره‌ی محترم در یک دوره‌ی دو ماهه‌ی آموزش الکترونیکی «مفاهیم ارتباط جمعی» شرکت کرده‌ام. همین الان هم از راه دور در پیش آزمون الکترونیکی دوره شرکت کردم. بیست تا سؤال و بیست و پنج دقیقه زمان. امپراطوری معظم گوگل به کمکم آمد و در کمتر از زمان مجاز پاسخ‌های آزمون را یافتم و نمره‌ی هجده از بیست گرفتم.
نباید خیلی انتظار داشته باشند که کارمندالدوله‌ها مطالب درسی که از طریق فایل پی‌دی‌اف و انیمیشن‌های پاورپوینتی به بدترین شکل ممکن ارائه می‌شود ریز به ریز مطالعه کنند. به نظرم به داوطلبی که نتواند در این درس همین کار من را بکند نباید گواهینامه‌ی قبولی دوره داد.
به راستی دانستن مفاهیم ارتباط جمعی بدون این که بتوانی جواب‌های امتحان را از فضای مجازی پیدا کنی چه معنی دارد؟ مگر غایت اهداف این سرفصل درسی، توانمند شدن در بیرون کشیدن گلیم خود از بازار آشفته‌ی ارتباطات جمعی نیست؟
شما چه فکر می‌کنید؟

# اداره

# امتحان

# رسانه

  • :: بداهه
عزیز من؛
این چیزایی که دستت هست رو واسه چی نگه داشتی آخه؟
اگه پوله
رد کن بره
اگه سواده
بده به نفر بعدی
اگه تکنیکه
یاد بقیه بده
بخیلی مگه؟

# توحید

  • :: بداهه
  • :: نغز

یاری که دلم خستی در بر رخ ما بستی
غمخواره یاران شد تا باد چنین بادا

هر یک نفر آدم حسابی که به جمع وبلاگ‌نویسان رازدل می‌پیوند، شعله‌ی امید‌ست که در دل تاریکی‌ها روشن می‌شود.
«ومضات» پرتویی دل انگیز است که جایش در رازدل خالی بود. تا باد فروزان باد.

خاموش که سرمستم بربست کسی دستم
اندیشه پریشان شد تا باد چنین بادا

# دوست

# رازدل

  • ۴ نظر
  • پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۰
  • :: بداهه
داماد که تو باشی
کت و شلوار هم می‌پوشم
گل هم می‌خرم
- کارهایی که برای خودم هم نکردم-

# دوست

# ستاد

  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰
  • :: بداهه

«خیلی دور خیلی نزدیک» در سطحی با مخاطب ارتباط برقرار می‌کرد که در اراده‌ی او تأثیر بگذارد و من معتقدم این غلط است. ما حق نداریم بر اراده‌ی مخاطب تأثیر بگذاریم. ما باید چند قدم پیش‌تر از اراده، احساس و حساسیت مخاطب را نسبت به جهانِ معنا افزایش دهیم. وظیفه‌ی ما مسئول کردن آدم‌هاست، نه تصمیم گرفتن به جای آدم‌ها. این دو با هم متفاوت است.

بخشی از مصاحبه‌ی سیدرضا میرکریمی
خالق «خیلی دور خیلی نزدیک» و «یه حبه قند»
با هفته‌نامه‌ی پنجره

*
کار جدید آدمی که از کار قبلی خودش چنین بی‌رحمانه انتقاد کند، حتماً دیدن دارد.

# رسانه

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۰
  • :: بداهه

یا لطیف
خیر ببینی آقا سیدرضای میرکریمی
کام‌ات شیرین. اگر این حبه قندت نبود، یادمان می‌رفت کجایی هستیم و با کام تلخ در صف سفارت خرس‌نشان ایستاده بودیم تا از سرزمین همیشه آفتاب‌مان به جبر همکار تلخ‌مزاج، همه مهر دروغ بر پیشانی، متقاضی پناه به سرزمین همیشه ابری بگیریم. خیر ببینی برادر. تو با حبه قندی کام دودگرفته‌مان را شستی و به یادمان آوردی که ایرانی هستیم. نامی داریم و نشانی. ادبی داریم و آدابی، که به وقت شادمانی بدانیم چه باید کنیم و به وقت عزا چه باید باشیم.
سید عزیز، متوقع نباش که با این حبه قندت قادر به شیرین کردن کام جفامسلکان باشی. این تلخی به بلندای نسل این نهضت همچنان ادامه‌دار است، ولی بدان، این باران سیاه جفای غریبه‌های دوست‌نما، پایانی دارد. تو حوصله کن و مباد که شکایت به غریبه بری. تو شاگرد مکتب فردوسی و حافظی که نه کوچیدند و نه شوق ترک سرزمین به فرزندانشان دادند. این عصر وارونگی پایانی دارد برادر!

برادرت
ابراهیم حاتمی‌کیا
برگ‌ریزان یک‌هزار و سیصد و نود

# رسانه

  • :: بداهه

قم
پاییز
برف

# قم

  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۰
  • :: بداهه

... با دکتر به دنبال رجبعلی می‌رویم که گم شده و در یکی از کاروان‌های دیگر پیدا شده و تلفن کرده‌اند. آلزایمر دارد و در حرکت هم ناتوان است. برای دستشویی رفته و گم شده. از منطقه‌ی یک که استان تهران است به منطقه‌ی شش رفته که نزدیک جبل الرحمه‌ست. راه زیادی‌ست. حدود یک ربع می‌رویم و پرسان پرسان تا پیدا می‌شود. و بر می‌گردیم.
عصر عرفه است و 14:45 دعای بعثه شروع می‌شود. آهنگران است که یاد جبهه‌ها می‌کند و درِ شهادت را التماس که باز کنند.
حال عجیبی‌ست. انتظار آهنگران را نداشتم. تا به چادر برگردیم و وضو‌ بگیرم دعا به همان‌جایی رسیده که قبلاً خوانده بودم. زیرانداز را سمت دیگر خیمه کنار درخت و زیر آسمان رو به قبله پهن می‌کنم و خودم را رها می‌کنم. دعا را خیلی خوب می‌خواند. لابه‌لا روضه و شمرده شمرده و با توجه به معنی. دعای عرفه، روز عرفه، صحرای عرفات؛ کی دیگر قسمت می‌شود؟ باور کردنی نیست.
آخر دعا، چند خط آخر را کلمه کلمه می‌خواند و دائماً به خود می‌گوید: «نه نه نخون، تموم نشو»
تمام می‌شود. آفتاب را می‌بینم که از کنار خیمه‌ها پایین می‌رود و عرفه تمام می‌شود.
نماز مغرب را می‌خوانیم و کاری نداریم تا وقتی نوبت اتوبوس‌مان برسد. حاجی مهدوی می‌گوید که امشب احیا دارد و باید نخوابید. در تاریکی دراز کشیده. من هم دراز می‌کشم. اما خوابم می‌برد...

9ذی‌حجه32
24آبان89

# حج

  • ۲ نظر
  • يكشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۰
  • :: بداهه

ساعت ده و چهل دقیقه‌ی صبح جهت صرف صبحانه (!) به همراه علی‌آقا و آقامهدی، به اتفاق بانو رفتیم منزل حمیدخان.
نه سال از ازدواجشان می‌گذرد و تازه رفته‌ایم دیدنشان؛ صبح روز شهادت؛ دست خالی!
*
از معصوم روایت کرده اند که: «خداوند ادامه‌ی دوستیِ دیرینه را دوست دارد. پس ادامه دهیدش»

# دوست

  • :: بداهه
  • :: یزد
ته مانده‌ی لذت‌های پیام‌بری برای من
همین تماشای بزرگ‌شدن شماست
بزرگ‌شدن‌تان
بدون نیاز به دخالت در فرایند رشد
بدون نگرانی
بدون دلهره:
فارغ شدن از مدرسه، فارغ شدن از دانشگاه، گرفتار کار شدن؛ گرفتار خانواده شدن.
*
ته مانده‌ی لذت‌های پیام‌بری برای من
همین خواستگاری رفتن‌های شماست.

# مدرسه

# پنجشنبه‌ها

# تربیت

  • ۶ نظر
  • پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۰
  • :: بداهه

در حقیقت امپراطوری معظم گوگل با حذف نیمی از گودر که کارکردی تخصصی و مطالعاتی داشت و امکان گلچین کردن و به اشتراک گذاشتن آسانِ نوشته‌های ارزشمند را در میان آشنایان فراهم می‌کرد، نشان داد که قصد دارد به طور جدی رقیب رسانه‌های دیداری-شنیداری باشد، نه رقیب مدارس و دانشگاه‌ها.
کاستن از بُعد علمی-فکری و افزودن به بُعد تفریحی-سرگرمی در خدمت‌رسانی گوگل در حالی اتفاق می‌افتد که می‌دانیم رشد و پرورش نسلی اهل مطالعه و مباحثه به هیچ وجه به نفع اربابان زر و زور و تزویر نیست. گوگل با این اقدام -که ظاهراً هیچ مخالفت بین‌المللی را برنیانگیخته است- به ما یادآوری کرد که بهره‌برداری از ابزارهای تمدنی غرب به منظور پرورش جان‌های آگاه همواره میسر نیست و غرب در این زمینه‌ هیچ‌گونه سوءاستفاده‌ای (!) را بر نمی‌تابد.
حالا باید به کتاب‌خانه‌ها برگردیم و جلسات حقیقی درس و بحث را از سر بگیریم.

# رسانه

  • ۶ نظر
  • چهارشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۰
  • :: بداهه

ای فصلِ عاشقان
ای قابِ آسمان
ای رنگین‌کمانِ جهان
پاییز

ای فصل طلایی
آیینه‌ی زیبایی
ای فصلِ بی‌قراران
پاییز

ای فصلِ خاطره‌انگیز
ای فصلِ بارشِ یکریز
ای فصلِ رنگ‌های دلاویز
پاییز

از رادیو معارف بشنوید:



# دبلیو

  • :: بداهه
  • :: بیت
  • :: بشنو

آقا ما پنج صبح رفتیم، هشت و نیم هم برگشتیم؛ هیچ طوری هم نشد. خشکِ خشک!
اصلاً استکبار جهانی این سایت‌های هواشناسی رو راه انداخته که جلوی تحرک جوون‌ها رو بگیره.
جای شما خالی. ان‌شاء الله هفته‌های بعد.

# پنجشنبه‌ها

# کوه

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۵ آبان ۱۳۹۰
  • :: بداهه

با یه همچین پیش‌بینی آب و هوایی، شما بودین می‌رفتین کوه؟

# دوست

# سبک زندگی

# کوه

  • ۴ نظر
  • چهارشنبه ۴ آبان ۱۳۹۰
  • :: بداهه
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون