صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۸۷۵ مطلب با موضوع «بداهه» ثبت شده است

و حاجی علیه‌السلام -که اصل اصول وبلاگ‌نویسی و ذات بی‌زوال عنصر دبلیو در او ممتنع‌الوجود است- را از امروز باباحاجی علیه‌السلام می‌خوانیم که خدا از در رحمتش با او سخن گفته و بیت‌شان منور به مصرعی نو گشته است.
حنانه باد و مباد ان‌شاءالله.

# تولد

# حاجی

  • :: بداهه

آدمی که همه‌ی پنج‌شنبه‌هایش را لب به لب با «موظفی»* پر کند، حکماً مجبور می‌شود صبح جمعه‌اش را «برآوردی»** برای دلش ببندد: به صرف حلیم و امام‌زاده و شهدای گمنام و دوست.


کلمات و ترکیب‌های تازه:
*: آنچه انجام ندادنش آدمی را از زندگی عقب بیندازد.
**: آنچه انجام دادنش آدمی را از زندگی جلو بیندازد.

# دوست

  • :: بداهه

دو سال پیش را به یاد می‌آورم که آرزو داشتم در یک حلقه‌ی دانشجویی «سیر مطالعاتی آثار آوینی» راه بیندازم و در یک جمع دانش‌آموزی به بهانه‌ی دورخوانی کتاب «انسان دویست و پنجاه ساله» یک دور تاریخ تشیع بگویم. حتی یادم هست که برنامه‌ریزی مقدماتی کار را پیش خودم کرده بودم. اما خب مثل همیشه* العبد یدبر و الله یقدر. نشد که نشد.

این پنج‌شنبه‌ها -بی آن‌که ذره‌ای پارو زده باشم- از جلسه‌ی پرملات تدبر در آینه‌ی جادو دوان دوان خودم را به هیأت باصفای بچه‌های جهادی می‌رسانم که فصل به فصل در تاریخ ائمه جلو برویم.
حکمتِ بستنِ درِ مصاحبتِ بیشتر با یاران قدیم و رحمتِ گشودنِ درِ ارتباط با دوستانِ جدید را در این فقره به روشنی می‌بینم.


* از مولوی است:

ای طمع در بسته در یک جای سخت
کآیدم میوه از آن عالی‌درخت

آن طمع زان جا نخواهد شد وفا
بل ز جای دیگر آید آن عطا

# آقا وحید

# آوینی

# تاریخ

# توکل

# ققنوس

# مولوی

# پنجشنبه‌ها

# کلاس

  • ۱ نظر
  • پنجشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۴
  • :: بداهه

یک هفته فکر کرده تا به این پرسش رسیده که بروم دانشگاه یا حوزه؟
بعد از یک ساعت گفتگو دوباره مجبورش کردم به سؤالش فکر کند.
امروز خودش می‌گفت که از ابتدا اشتباه کرده و اصلا هیچ «دو راهی» در کار نیست. او بر سر «یک راهی» مردد مانده بود!

«شَک» گذرگاه خوبی است. اما اصلاً توقف‌گاه خوبی نیست.

# تربیت

# مدرسه

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴
  • :: بداهه

شش هفته از سال تحصیلی گذشته و هنوز آقای معلم دارد بین شش کتاب و پنج درس و چهار کلاس و سه مدرسه دو دو می‌زند.
در دوازدهمین سال تدریسم پر تنوع‌ترین سال آموزشی را تجربه می‌کنم و بعد از شش سال دوباره احساس می‌کنم که معلم شده‌ام.

# مدرسه

# معلم

# کلاس

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۴
  • :: بداهه
  • :: کتاب

سخنرانی دانش آموزی امروز را دو بخش کردم. در ابتدا به معنا و جایگاه «تولی» و «تبری» در فروع دین پرداختم و در ادامه در تبیین صفت «شیطان بزرگ» برای آمریکا -که نفرت از او یکی از مصادیق «تبری» است- به ذکر یک به یک گناهان کبیره (دزدی، قتل، فحشا، قمار، شراب، کفر و غفلت) و نقش امپراتوری فرهنگی آمریکا در پیاده‌سازی و گسترش این گناهان در جهان پرداختم.

از دوستانی که برای ایده‌یابی با من همراهی کردند ممنونم.

# انقلاب

# فرهنگ

# مدرسه

# کلاس

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۴
  • :: بداهه

به جان خودم یکی توی قم داره هفته شهدا برگزار می‌کنه.
یه هفته است داره بارون میاد!

# شهید

  • ۱ نظر
  • سه شنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۴
  • :: بداهه

به نظر شما به عنوان سخنران روز ۱۳ آبان در مراسم دانش آموزی چه باید بگویم؟

از شما سپاسگزارم اگر ذیل این مطلب، پیشنهادها، سرفصل‌ها و یا منابعی که به نظرتان مناسب است هر چه سریع‌تر معرفی بفرمایید.

# انقلاب

# مدرسه

# کلاس

  • ۶ نظر
  • دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۴
  • :: بداهه

لابلای خبرهای خوب و بد این روزها
-باران زیبا و سیل مهیب
تولد کودک و بمباران یمن
چاپ کتاب و بی توفیقی روز تاسوعا-

از میان این همه
از سر نوشتن «نقطه تسلیم» و کسالت «مهدی الف»
بیشتر درگیرم کرد.

باز هم غفلت کردم
باز هم باید دور بزنم

لطفاً حواستان را به هم جمع کنید و قدر حواس جمعتان را بدانید.

# دوست

# محمدم

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۴
  • :: بداهه
فرزند ققنوس را گویند؛ و چنان‌که در معتبرترین روایت‌ها -پیامک‌ها- آمده دختر است.
.
.
.
فَلَمَّا وَضَعَتْها
قالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى
وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ

# تولد

# ققنوس

  • :: بداهه

۶ تا ۸ : رانندگی قم - تهران
۹ تا ۱۱: سخنرانی در جلسه‌ی اولیا با موضوع رسانه
۱۱ تا ۱۲:۳۰ : کلاس نویسندگی
۱۳ تا ۱۴ : برنامه‌ریزی کلاس کتابخوانی
۱۴ تا ۱۵: مشاوره ی نمایش دانش آموزی
۱۵ تا ۱۶: گفتگوی دوستانه‌ی مهم
۱۶ تا ۱۶:۳۰ : رانندگی
۱۶:۳۰ تا ۱۷:۳۰: سخنرانی در جلسه دانش آموزی با موضوع تاریخ
۱۸:۳۰ تا ۲۱:۳۰ رانندگی تهران - قم

# مدرسه

# نویسندگی

# پنجشنبه‌ها

# کلاس

  • ۱ نظر
  • پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۹۴
  • :: بداهه
قسم به ص و قسم به آن قرآنی که برای ذکر فرو فرستاده‌اند
اگر صاد همین یک خاصیت را داشت
که می‌شد
-برای دردی که نمی‌دانید چیست
و برادری که نمی‌دانید کیست
و درمانی که نمی‌دانیم از کجاست
-
بیش از سه هزار صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و علیهم)
-بی روی و ریا
بی نام و نشان
بی مزد و پاداش
بی منت و فخر-
نذر کرد
باید سر در آن را طلا گرفت.
-که البته سال‌هاست با ذکر شریف قرآن طلا گرفته‌ایم-

پ.ن:
*از همه‌تان ممنونم.

** در این روزها و شب‌هایی که آثار استجابت دعا مشهود است
و چشمه‌های چشم‌ها جاری
برای همه
-و برای برادرم همچنان-
دعا کنید
لطفاً.

***دلم برای نوشتن تنگ است؛ دستم بی‌تاب. بتاب ای قلم؛ بتاب.

# دعا

# صاد

  • ۱ نظر
  • دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴
  • :: بداهه

اگر یک خنجر صیقل خورده در دستتان باشد
و اجازه داشته باشید که آن را تا دسته در شکم کسی فرو کنید،
امروز کدام گزینه را انتخاب می‌کنید؟

* باراک اچ اوباما
* بنیامین نتانیاهو آل یهود
* سلمان بن عبدالعزیز آل سعود

  • :: بداهه

عرفه در مدرسه
عرفه در کاکی
عرفه در رامسر
عرفه در یزد
عرفه در باغ فیض
عرفه در عرفات
عرفه در جمکران زیر باران
عرفه در جمکران بچه به بغل
عرفه در صومعه سرا
...
همه ی عرفه‌هایم را خوب به خاطر می‌آورم. این همه پراکندگی جغرافیایی...


+
همه جا بروم
به بهانه‌ی تو
...

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴
  • :: بداهه

حاشیه‌های فنی:

* تا قبل از این طولانی‌ترین نماهنگی که دیده بودم «دلبندان» بود که خودمان ساخته بودیم و برای نیم‌ساعتش کمتر از سه میلیون تومان خرج کردیم. امشب فیلم آقای مجیدی توانست این رکورد را در ابعاد زمانی و ریالی به شدت بشکند.

* واقعاً دلم می‌خواهد بدانم چقدر از آن صد و ده میلیارد را به تدوین‌گر فیلم داده‌اند؟ این فیلمی که من دیدم مثل این‌که توسط یکی از اپراتورهای واحد مرکزی خبر [سابق!] تدوین شده بود. برش‌های نابهنگام، فیدهای کش‌دار و زشت، پرش از سفیدی به سیاهی و ... (برای نمونه صحنه‌های مربوط به ورود کاروان به بصرا و کل بخش بحیرا را دوباره ببینید. چقدر الکن و زشت در آمده) چرا واقعاً؟

* مصنوعی بودن نورپردازی فیلم بعضی‌جاها آن‌قدر توی چشم می‌زند که شما رد نور پروژکتور که دارد به کمی جلوتر و عقب‌تر از سوژه هم نور می‌پاشد می‌بینید. چرا واقعاً؟

* فکر می‌کنم اکثر بازیگران خیال می‌کردند که قرار است صدایشان دوبله شود. چون اقلاً در پنج قسمت فیلم گفتگوهایی که باید محکم و مردانه و رسا باشد، شبیه مرمر کردن بچه‌هایی است که در امتحان شفاهی جلوی تخته کم آورده‌اند. (برای نمونه گفتگوی ابولهب و ساموئل در خیمه) بماند که دوبله‌ی ابوطالب هم متناقض و زشت از کار درآمده. بالاخره استاد اسماعیلی قرار است سن و سال ابوطالب را در صدایش نشان بدهد یا نه؟ چرا در سکانس‌های مختلف با صداهای مختلف روبرو هستیم؟ صدایی که جای رسول خدا گذاشته‌اند که رسماً کاریکاتور است. این‌همه کودک خوش بیان و خوش صدا داریم. چرا این صدا تپق می‌زند؟ چرا این قدر شل است؟ ما توی همین مدرسه‌ی خودمان صداهای قشنگ‌تر و بیان‌های بلیغ‌تر از این هم داریم. چرا واقعاً؟

حاشیه های معنایی:

* فیلم‌نامه الحمدلله غلطِ بد تاریخی نداشت. تا دلتان بخواهد اما ناقص و گنگ بود: مثلاً چرا هیچ‌جا معرفی شخصیت‌های مثبت فیلم وجود ندارد؟ یعنی عبدالمطلب به ما معرفی نمی‌شود، نمی‌فهمیم سابقه‌ی او در مکه چگونه است و چند فرزند دارد. عبدالله هم که غایب است و از آوردن نامش هم می‌پرهیزند. خاندان آمنه هم که همه مجهولند. حتی نام شهر یثرب آورده نمی‌شود. (باور نکردنی است؟!) برای عباس، عموی پیامبر بازیگر کاشته‌اند و گریم کرده‌اند و بیچاره انصافاً خیلی هم جدی بازی می‌کند. اما حتی یک نمای درشت از او نداریم. یک بار هم فیلم به او توجه نمی‌کند. فقط چند جا صدایش می‌زنند. آن هم احتمالاً بخاطر تشابه نامش با نوه‌ی برادرش و خوشامد مخاطب ایرانی است. در عوض تا دلتان بخواهد نمای درشت هالیوودی از زن خوشگل ابولهب، و امرأته حماله الحطب، داریم که دوست داشته زن عبدالله باشد و حالا احتمالاً پنهانی به یاد عبدالله به پسرش نظر دارد. (باور نکردنی است؟!) یوزارسیف کجایی که یادت بخیر! لااقل سند داشتی. امروز جا ندارد برویم دست و پنجه‌ی داود میرباقری را طلا بگیریم؟

* با این‌گونه اباطیل که این فیلم «تاریخی» نیست و «دینی» است نمی‌توان ضعف مبانی اولیه‌ی فیلم‌نامه نویسی را پوشاند.
کدام فیلم دینی؟ از خدای مکه چه می‌فهمیم؟ خدایی که سپاه وحشی ابرهه را قتل‌عام (قصاص قبل از جنایت) می‌کند، اما نمی‌تواند جلوی بیماری را (وبا؟ طاعون؟ چه؟ حتی اسم بیماری را هم نمی‌دانیم!) در مکه بگیرد. خدایی که موریانه‌هایش عهدنامه‌ی قریش را می‌خورند، اما این همه سال مسلمانان را در شعب تنها می‌گذارد.
داستان فیلم به شدت شیعی است در ندیدن شخصیت‌های تأثیرگذار صدر اسلام از نظر عامه و ساختار فیلم به شدت سنی حتی در صلوات فرستادن بر پیامبر (صلی الله علی محمد صلی الله علیه و سلم)

بشنوید:

فیلم دینی ما قرار است پیوند بین ادیان آسمانی را نشان بدهد. اما در تعریف داستان خود به هیچ یک از منابع یهودی و مسیحی درباره‌ی ما استناد نمی‌کند. یک روایت بی‌سند صد در صد اسلامی از ارادت یهود و نصارا به پیامبر.
مجیدی در شخصیت پردازی پیامبر هم همه‌ی توان خود را به کار گرفته تا نزدیک‌ترین تصویر را به مسیح فیلم‌های کلیسایی بسازد.

این تلاش او شاید با هدف نزدیک کردن دل‌های مسیحیان به پیامبر خدا صورت گرفته، اما از لایه‌ی احساس فراتر نمی‌رود و درون‌مایه‌ای منفعلانه دارد. مسعود فراستی به این موضوع مفصل پرداخته است.

*

در پایان از شما خواهش می‌کنم مطالب بالا را نادیده بگیرید
و حتماً جوانان و نوجوانان را به دیدن این فیلم در سینما دعوت کنید.

سطح بالای توقع من از هزینه‌کرد صد و ده میلیارد تومان بیت‌المال دلیل نمی‌شود که این فیلم به اندازه‌ی ده هزار تومان نیارزد!
اگر دستتان می‌رسد برای جوانانی که احتمالاً توجهی به این اتفاق مهم فرهنگی انقلاب اسلامی ندارند بلیط بخیرید و هدیه بدهید.

# اهل بیت

# تاریخ

# سینما

  • ۷ نظر
  • شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۴
  • :: بداهه
۱۰:۰۰ تا ۱۲:۰۰  سفیر فیلم
۱۴:۰۰ تا ۱۶:۰۰  خانه مستند‌سازان انقلاب اسلامی
۱۷:۰۰ تا ۱۹:۰۰  شبکه افق

یک پنجشنبه‌ی کاملاً رسانه‌ای با رفقای دهه شصتی.

# حمید

# رسانه

# مجیدم

# پنجشنبه‌ها

  • ۲ نظر
  • پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴
  • :: بداهه
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون